توضیح سؤال :
1. ح
پاسخ سؤال اول :
ما پیش از این به شبهه بیعت امیر المؤمنین علیه السلام و سخنانی که آن حضرت در نامه ششم نهج البلاغه خطاب به معاویه نوشتهاند ، به صورت مفصل پاسخ داده ایم، لطفاً به این آدرس مراجعه فرمایید :
http://valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=449
پاسخ سؤال دوم :
امام علی –رضی الله عنه- میفرماید : (سوگند به جانم که منزلت آن دو (ابوبکر و عمر) در اسلام بسیار والاست و رحلت و کوچ آنها به آخرت، لطمه سنگین و درد شدیدی برای اسلام میباشد، خداوند آنان را رحمت کند و به نیکوترین شیوه پاداش دهد .
اولا : این روایت در نهج البلاغة نیست ؛ بلکه در شرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید شافعی است و برای ما ارزش ندارد ، وی در شرح نهج البلاغه مینویسد :
... وذکرت أن الله تعالى اجتبى له من المسلمین أعوانا أیده الله بهم ، فکانوا فی منازلهم عنده على قدر فضائلهم فی الاسلام ، فکان أفضلهم - زعمت - فی الاسلام ، وأنصحهم لله ولرسوله الخلیفة وخلیفة الخلیفة ، ولعمری إن مکانهما فی الاسلام لعظیم ، وإن المصاب بهما لجرح فی الاسلام شدید ، فرحمهما الله وجزاهما أحسن ما عملا ! ...
راجع به مذهب ابن ابی الحدید به آدرس زیر مراجعه کنید .
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=727
ثانیا : در سند این روایت فردی به نام عمر بن سعد بن أبی الصید الأسدی است که از نظر علمای رجالی فردی ضعیف است . ذهبی در مورد او می نویسد :
قال ابوحاتم : متروک الحدیث .
ابوحاتم می گوید : احادیث او را علما ترک می کنند ( کنایه از اینکه احادیثش مورد قبول علما نیست ) .
اما نکته ای که غفلت از آن شایسته نیست این است که (بر فرض صحت چنین نقلی ) آقا امیرالمؤمنین علیه السلام این عبارات را در جواب نامه معاویه نوشته اند نامه ای که معاویه در آن حضرت را متهم به قتل عثمان می کند ! و اگر کسی ذره ای از تاریخ مطلع باشد در می یابد که یکی از عناصر اصلی ترور و قتل عثمان ، خود معاویه بن ابی سفیان بوده است و معاویه برای عوام فریبی و تبرئه کردن خود در میان مردم چنین اکاذیبی را می نویسد .
پاسخ سؤال سوم :
اما این که امیر المؤمنین علیه السلام فرموده باشند :
«پاداش نیک فلانی (عمر –رضی الله عنه) نزد خداست، زیرا کجی را راست کرده و بیماران را مداوا ساخت، سنت را برپاداشت ... » .
این مطلب که مشار الیه این خطبه عمر بن خطاب ، باشد قابل اثبات نیست ؛ بلکه میان علما در این که مراد حضرت چه کسی بوده چند نظریه وجود دارد :
1. یکی از اصحاب حضرت امیر علیه السلام :
صبحی صالح از علمای اهل سنت ـ می گوید : مراد یکی از اصحاب حضرت علی علیه السلام است ، او عنوان خطبه را این گونه قرار می دهد :
( من کلامه علیه السلام : ما یرید به بعض أصحابه )
در میان علمای شیعه نیز راوندی این قول را اختیار نموده است .
صاحب منهاج البراعة می نویسد :
قال الراوندی : إنّه علیه السّلام مدح بعض أصحابه بحسن السیرة.
شیخ حبیب الله خویی می نویسد:
فلا یبعد أن یکون مراده علیه السّلام هو مالک بن الحرث الأشتر ...
بعید نیست که مراد حضرت امیر علیله السلام مالک اشتر باشد .
ابن ابی الحدید می نویسد :
واما الجارودیة من الزیدیة فیقولون : انه کلام قاله فی أمر عثمان أخرجه مخرج الذم له ، والتنقص لأعماله ، کما یمدح الان الأمیر المیت فی أیام الأمیر الحی بعده ، فیکون ذلک تعریضا به .
4. عمر بن خطاب از باب تقیه :
برخی از علمای شیعه می گویند که حضرت از باب توریه و تقیه این جملات را در مورد عمر بیان کردهاند .
ابن ابی الحدید می نویسد:
أمّا الامامیّة فیقولون : إنّ ذلک من التقیة و استصلاح أصحابه .
مرحوم خوئی بعد از بیان اقوال مختلف در مورد مشار الیه این خطبه می گوید :
وسالحاصل أنّه على کون المکنّى عنه عمر لا بدّ من تأویل کلامه و جعله من باب الایهام و التّوریة على ما جرت علیها عادة أهل البیت علیهم السّلام ... سلکوا فی کلماتهم کثیرا مسلک التّوریة و التقیّة حقنا لدمائهم و دماء شیعتهم ، حیث لم یتمکّنوا من إظهار حقیقة الأمر .
5- عمر بن خطاب :
ابن أبی الحدید و محمد عبده ، می گویند :
أی عمر علی الارجح ، نظر بهتر این است که در مورد عمر است .
ظاهرا ابن ابی الحدید این مطلب را از طبری گرفته است . طبری در تاریخش مینویسد :
حدثنا عمر قال حدثنا علی قال حدثنا ابن دأب وسعید بن خالد عن صالح بن کیسان عن المغیرة بن شعبة قال لما مات عمر رضى الله عنه بکته ابنة أبی حثمة فقالت واعمراه أقام الاود وأبرأ العمد أمات الفتن وأحیا السنن خرج نقى الثوب بریئا من العیب قال وقال المغیرة ابن شعبة لما دفن عمر
أتیت علیا وأنا أحب أن أسمع منه فی عمر شیئا فخرج ینفض رأسه ولحیته وقد اغتسل وهو ملتحف بثوب لا یشک ان الامر یصیر إلیه فقال یرحم الله ابن الخطاب لقد صدقت ابنة أبی حثمة لقد ذهب بخیرها ونجا من شرها أما والله ما قالت ولکن قولت .
سند روایت طبری هم ضعیف است ؛ زیرا در این سند ابن دأب وجود دارد که از نظر علمای رجال ضعیف است:
تشخیص ابن دأب :
وقتی « ابن دأب » به صورت مطلق می آید منظور محمد بن دأب می باشد همانطوری که ابن حجر عسقلانی از استوانه های علمی اهل سنت می نویسد :
وقیل إن ابن داب الذی ذکره خلف هو عیسى بن یزید ... قلت : عیسى بغدادی کان ینادم المهدی فلعل خلفا إن کان قصده عنى مدینة المنصور وإلا فظاهر الاطلاق یدل على أنه أراد الأول .
ابن حجر در جای دیگر می گوید :
ابن داب هو محمد .
مزی نیز می گوید :
ابن داب ، هو : محمد بن داب .
دیدگاه علمای اهل سنت در ضعف ابن دأب
قال أبو زرعة : ضعیف الحدیث کان یکذب .
ابو زرعة می گوید : احادیث محمد بن دأب ضعیف است و وی فردی دروغگو است .
قال الأصمعی قال لی خلف الأحمر: ابن داب یضع الحدیث بالمدینة
اصمعی می گوید : خلف الاحمر به من گفت : ابن دأب در مدینه حدیث جعل می کرد .
ذهبی ذیل ترجمه محمد بن داب می گوید :
محمد بن داب المدینی . کذبه ابن حبان ، وغیره .
و اگر مراد از ابن دأب محمد بن دأب نباشد ، ابن دأب بین محمد بن دأب و عیسی بن یزید بن بکر بن دأب مشترک است همانطوری که ذهبی از علمای بزرگ رجال اهل سنت می گوید :
ابن دأب . هو محمد بن دأب . وعیسى بن یزید بن بکر بن دأب .
و این در حالی است که عیسی بن یزید نیز همانند محمد بن دأب فردی ضعیف است :
بخاری احادیث او را منکر می داند .
|