سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حق با چه کسی است???
قالب وبلاگ

حکمت عدم تصریح نام ائمه (ع)در قرآن

ممکن است کسی سؤال کند: گرچه به طور اجمال ذکری از اهل بیت مخصوصاً امام علی‏علیه السلام در قرآن شده است، ولی چرا به طور صریح و شفاف اسامی آنان در قرآن نیامده است تا هر گونه شک و شبهه‏ای را از میان بردارد؟ در اینجا به جواب‏هایی اشاره می‏کنیم:

1 - قرآن کریم، کتابی است آسمانی که در آن کلیّات اموری که متکفّل سعادت بشر در دنیا و آخرت است بیان گردیده، و شرح اسرار و دقایق و حقایق و جزئیات آن به نبیّ اکرم اسلام‏صلی الله علیه وآله واگذار گردیده است. همان طور که تفصیل همه آیات در تمامی ابواب به عهده آن حضرت محوّل شده، تشریح آیات امامت نیز به او واگذار شده است. خداوند متعال گفتار رسول خود را به طور مطلق امضا کرده است، آنجا که می‏فرماید: (أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ)؛ [1]  «و ما به سوی تو ذکر [قرآن را فرو فرستادیم تا آنچه را بر مردم نازل شد تبیین نمایی.» لذا آنچه را پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله در تفسیر و تبیین و تعیین مصداق آیات قرآن ذکر کرده برای ما حجیت دارد. و با مراجعه به روایات فریقین مشاهده می‏نماییم که آیات بسیاری بر اهل بیت‏علیهم السلام تطبیق شده است.

ابوبصیر می‏گوید: از امام صادق‏علیه السلام درباره آیه (أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ [2] ) پرسیدم. فرمود: (أُولِی الْأَمْرِ) علی بن ابی طالب و حسن و حسین‏علیهم السلام است. گفتم: مردم می‏گویند: چرا نام علی و اهل بیت ایشان در کتاب خدا نیست؟ فرمود: به آنان بگو: نماز بر رسول خداصلی الله علیه وآله نازل شد ولی خداوند رکعات آن را که سه یا چهارتاست (در کتابش) نام نبرد، تا آن‏که رسول خداصلی الله علیه وآله آن را برای مردم تفسیر کرد. زکات برایشان نازل شد ولی این‏که از چهل درهم، یک درهم زکات دارد را نام نبرد تا آن‏که رسول خداصلی الله علیه وآله برای آنان مقدار زکات را تفسیر کرد. و حج نازل شد و خداوند به مردم نفرمود هفت بار طواف کنید تا آن‏که رسول خداصلی الله علیه وآله برای آنان تفسیر کرد. آیه (أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ) نیز درباره علی و حسن و حسین‏علیهم السلام نازل شد و رسول خداصلی الله علیه وآله (آن را تفسیر کرد و) درباره علی‏علیه السلام فرمود: هر کس من مولای اویم (و اطاعت من بر او واجب است) علی هم مولای اوست (و اطاعتش بر او واجب است) و فرمود: شما را به کتاب خدا و اهل بیتش سفارش می‏کنم. من از خدا خواسته‏ام بین آن دو جدایی نیندازد تا بر من در سر حوض (کوثر) وارد شوند، و خدا هم آن را به من عطا کرد.

و نیز فرمود: شما (لازم نیست) چیزی به آنان یاد دهید، آنان از همه شما آگاه‏ترند. و فرمود: آنان شما را از در هدایت بیرون نمی‏برند و به در گمراهی نمی‏آورند. اگر رسول خدا ساکت می‏شد و اهل بیت خود را که مراد این آیه است معرفی نمی‏فرمود، آل فلان و آل فلان ادعا می‏کردند، لکن خداوند در کتاب خود، سخن پیامبرش را تصدیق کرد و (درباره اهل بیت) چنین نازل فرمود: (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً). [3]  پس علی و حسن و حسین‏علیهم السلام تنها مراد از اهل بیت در این آیه بودند و رسول خداصلی الله علیه وآله آنان را زیر کسا آوردند و فرمودند: «خدایا برای هر پیامبری اهلی و (افراد) ارجمندی است، و اینان اهل من و افراد ارجمند من هستند....» [4] .

2 - شاید یکی از حکمت‏های عدم تصریح نام ائمه در قرآن و واگذاشتن تبیین آیات در این زمینه به عهده پیامبر خداصلی الله علیه وآله آزمون امت بوده که در سرنوشت نسل‏ها اثری مستقیم دارد.

برای توضیح این مطلب تذکر چند نکته ضروری است:

الف) آزمون خداوند از همه افراد بشر و نیز تمام امت‏ها قطعی است، همان‏گونه که قرآن به صراحت به آن اشاره کرده است.

ب) شیوه آزمون خداوند از افراد و امّت‏ها متفاوت است، برخی را با گل خشکیده که در آن روح دمیده امتحان می‏کند؛ مانند امتحان خداوند از فرشتگان، [5]  و برخی را با ممنوعیّت از ماهی‏گیری در روز شنبه و فراوانی ماهی در همان روز در نهرها؛ مانند امتحان یهودیان، [6]  و... و بالاخره هر فردی و امّتی را با امتحان‏های گوناگون در سطوح مختلف و شیوه‏های متفاوت می‏آزماید.

ج) یکی از آزمون‏های الهی از این امّت در چگونگی پیروی آنان از پیامبر خداست. خداوند برای اجرای این آزمون و پیش‏گیری از هر نوع عذر و بهانه، مقدمات آن را بدین گونه فراهم کرد:

1 - حرمت و منزلت رسولش را به امّت نمایاند. [7] .

2 - اطاعت از دستور پیامبرش را صادر کرد. [8] .

3 - پیامبرصلی الله علیه وآله نیز بر لزوم و ضرورت اطاعت از سنّت خود و پیروی از دستورات خود در تمام اعصار تأکید کرده است، و وقوع تخلف را در این امّت پیش‏بینی و امت را از این تخلّف و نافرمانی بر حذر داشته‏اند. پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله فرمود: «یوشک الرجل متّکئاً فی أریکته یحدّث من حدیثی، فیقول: بیننا وبینکم کتاب اللَّه - عزّ وجلّ - فما وجدنا فیه من حلال استحللناه وما وجدنا فیه من حرام حرّمناه، ألا! وإنّ ما حرّم رسول اللَّه مثل ما حرّم اللَّه...»؛ [9]  «نزدیک است مردی بر اریکه قدرت تکیه زند و چون از حدیث من سخنی به میان می‏آید می‏گوید: بین ما و شما کتاب خداست،(به یقین این شخص عمر بود ) هر چه حلال در آن یافتیم حلال می‏شمریم، و هر چه در آن حرام یافتیم حرام می‏دانیم. [سپس پیامبر خدا فرمود:] آگاه باشید هر آنچه را رسول خدا حرام کرد همانند آن چیزی است که خداوند حرام کرده است....»

د) خداوند در این پیروی و اطاعت، تفاوتی بین دستورها و تبیین‏های رسولش نگذاشته است و هیچ مرزبندی در قرآن و در روایات در این مورد بین امور اعتقادی و غیر اعتقادی فرعی نیست. از این رو کسی نمی‏تواند بهانه کند یا عذر بیاورد و بگوید: چون فلان مسئله جزو اعتقادات است؛ مثلاً مسئله امامت که یکی از ارکان مذهب شیعه است، باید اسامی امامان اهل بیت در قرآن به صورت نصّ بیان می‏شد، نه آن‏که در ظاهر آیات به صورت کلّی مطرح شود و پیامبر خدا آن را - مانند مسائل دیگر - تبیین کند. ما دلایلی بر این عذرها نمی‏شناسیم، بلکه اطلاق پیروی از رسول خدا و تأکید فراوان بر آن، این مرزبندی را در هم می‏شکند.

نتیجه این‏که: خداوند متعال در این مسئله مهم؛ یعنی ذکر اسامی امامان از اهل بیت‏علیهم السلام در قرآن امت اسلامی را امتحان کرده تا نفوسی که در مقابل دستورات خدا و پیامبر تسلیمند، از نفوس متمرد و سرکش جدا شده و شناسایی شوند.

3 - مرحوم سید عبد الحسین شرف الدین در رساله «فلسفة المیثاق و الولایة» [10]  در پاسخ به این‏که چرا قرآن کریم تصریح به خلافت امیرالمؤمنین‏علیه السلام نکرده، تا مجالی برای تأویل معاندین نباشد، می‏گوید: «عرب به طور عموم و قریش به صورت خصوص ملاحظه نمود که رسول خداصلی الله علیه وآله برای پیشبرد اهداف خود که همان اهداف اسلام است از راه‏هایی استفاده نمود که یکی از آن‏ها قلع و قمع مخالفان و معاندین با شمشیر علی بن ابی طالب‏علیه السلام و دیگران بود، لذا برخی که اقوام و افراد عشیره خود را در جنگ‏ها از دست داده بودند، کینه و خشم خود را از رسول خداصلی الله علیه وآله در دل داشتند. بعد از وفات رسول خدا تعصب و کینه خود را بر شخصی پیاده کردند و ریختند که نمونه و افضل عشیره پیامبر؛ یعنی علی بن ابی طالب‏علیه السلام بود. نزد آنان او تنها کسی بود که می‏توانست همه آن حقدها و کینه‏ها بر او جاری شود، لذا در کمین او نشسته و تمام زندگی او را بر هم ریخته، هر چه در توان داشتند بر ضدّ آن حضرت‏علیه السلام و ذریّه او به کار گرفتند....

از طرفی دیگر کرامات و فضایل امام علی‏علیه السلام و نزدیکی او به رسول خداصلی الله علیه وآله را که مشاهده می‏کردند، حسد در دل آنان پدید آمده و مترصّد بودند تا در زمان مناسب آن را به هر شکل ممکن بر سر حضرت ریخته و از او انتقام گیرند.

و از جانب دیگر عرب نظر بر این داشت که خلافت در بین قبایل خود بگردد، لذا از ابتدا، قبل از وفات رسول خداصلی الله علیه وآله بر این توافق کردند که به هر نحو ممکن خلافت را از خاندان بنی هاشم بیرون کرده و خود صاحب آن شوند. آن‏ها چنین گمان می‏کردند که اگر بعد از رسول خدا خلیفه اول از بنی هاشم باشد در ادامه نیز به بنی هاشم خواهد رسید، و لذا از ابتدا اصرار بر این داشتند که خلافت به دست آنان نرسد. و به همین جهت آن را از نصّ خارج کرده و به شورا و انتخاب واگذار نمودند... لذا عمر بن خطاب در مناظره‏ای که با ابن عباس در مسأله خلافت داشت می‏گوید: «قریش کراهت دارد تا در شما نبوّت و خلافت جمع شود....» [11] .

از اینجا استفاده می‏شود که امر امامت بسیار مسأله سخت و دشوار بوده است؛ زیرا از طرفی از اصول دین است که باید از جانب پیامبرصلی الله علیه وآله برای مردم تبیین شده و تبلیغ گردد و چاره‏ای از آن نیست. و از طرفی دیگر پیامبر عواقب این تبلیغ را در بین معاندین و کینه‏توزان مشاهده می‏نماید، نکند که با ابلاغ آن، هرج و مرجی در جامعه پدید آید، آشوب از جانب کسانی که هرگز حاضر نیستند زیر بار حکومت امام علی‏علیه السلام رفته و او را اطاعت کنند. خداوند متعال از کینه و قصد و غرض آن‏ها آگاه است که چه نقشه‏هایی کشیده تا به اهداف شوم خود برسند، آن‏ها حاضرند برای رسیدن به آن اهداف دست به هر کاری زده، حتّی قرآن را نیز تحریف نمایند و آنچه تصریح شده را حذف کنند. در صورتی که پیامبر مصرّ بر آن باشد تا وصیّ خود را به هر نحو ممکن جانشین خود کرده و حتّی خداوند متعال نیز به طور صریح در قرآن به امامت او اشاره کرده و نام او را نیز ذکر کند. لذا حکمت و لطف خداوند متعال چنین اقتضا کرد که امامت و اسم امامان را به طور صریح و آشکار در قرآن ذکر نکند؛ زیرا با این کار ضرر و خطر عظیمی از این جانب متوجه اسلام و کتاب آسمانی آن می‏شد...

نشانه‏های حرکات و مقابله‏ها با خلافت امام علی‏علیه السلام و تمهید مقدمات برای تصاحب خلافت، از اواخر عمر پیامبر پدیدار شد، در شب عقبه گروهی قصد ترور پیامبرصلی الله علیه وآله را داشتند. در روز پنجشنبه چند روز قبل از وفات آن حضرت، مانع نوشتن وصیت شدند تا مبادا نامی از امام علی و اهل بیت اوعلیهم السلام به عنوان خلفای بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله در آن آورده شود. در فرستادن لشکر اسامة بن زید برای مقابله با لشکر روم، با دستورات اکید حضرت برای پیوستن به لشکر، مخالفت کردند تا مبادا خلافت برای امام علی‏علیه السلام تمام شده و از آن محروم شوند....

به این جهات و جهات دیگر خداوند متعال حکمتش اقتضا نمود تا به طور صریح به امامت اهل بیت‏علیهم السلام اشاره نکرده و نام آن‏ها را در قرآن ذکر نکند. بلکه پیامبرش را مأمور کرد تا امر امامت حضرت علی‏علیه السلام را از طریقی دیگر دنبال کند که مطابق با مقتضای حال بوده و حکمت و مصلحت اسلام و مسلمین نیز در نظر گرفته شود. پیامبرصلی الله علیه وآله نیز در این زمینه از هیچ کوششی فروگذار نکرد. او در طول بیست و سه سال بعثت خود با اسلوب‏های مختلف و در مواقع گوناگون هر جا که مناسب می‏دید ولایت و امامت امام علی‏علیه السلام و اهل بیتش را به مردم گوشزد می‏کرد تا حجّت برای مردم تمام شده و این اصل مهم از اصول دین مجهول و مبهم نماند. از همان شروع بعثت که امر به انذار عشیره خود از جانب خداوند متعال آمد، در آخر سخنان خود خطاب به عشیره‏اش فرمود: «إنّ هذا - علیّ - أخی ووصیّی وخلیفتی من بعدی، فاسمعوا له وأطیعوا»؛ [12]  «همانا این - علی - برادر و وصی و جانشین بعد از من است، پس سخن او را گوش فرا داده و از او اطاعت نمایید.»

در طول مدت بعثت با نصوص جلی و خفی، با قراین و بدون قراین، برای عشیره خود و از خواص حضرت از مهاجرین؛ امثال ابوذر، مقداد و عمار، و انصار؛ امثال سلمان، ابیّ، خزیمة و فروة بن عمر بن ودقه، و به طور عموم، امامت و ولایت امام علی‏علیه السلام را بیان کرد، و آنان را به اطاعت از او واداشت. در حجة الوداع در ملأ عام به ولایت امیرالمؤمنین‏علیه السلام تصریح کرده و دستور داد تا حاضرین به غایبین اطلاع دهند....

به این شکل حکیمانه، پیامبر امر ولایت را بر مردم ابلاغ نموده و بین آنان منتشر ساخت، تا هم امامت که اصل و رکنی از ارکان دین است بر مردم ابلاغ شده باشد، و هم جلوی مفاسد مترتب بر تصریح به نام اهل بیت در قرآن گرفته شود. و از طرفی می‏دانیم که ما وظیفه داریم به بیانات پیامبر در ذیل آیات قرآن عمل کرده و آن‏ها را اطاعت نماییم. خداوند متعال می‏فرماید: (وَأَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ)؛ [13]  «و ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که به سوی مردم نازل شده است برای آن‏ها روشن سازی.»

مرحوم شرف الدین به همین بیان در کتاب «الفصول المهمة» و «المراجعات» نیز به سؤال مطرح شده پاسخ داده است. [14]

 

1-سوره نحل آیه44

2-سوره نساء.آیه59

3-سوره احزاب آیه 33

4-کافی ج 1ص 286ح 1-شواهد التنزیل ج1-ص191-حدیث203

5-سوره حجرآیه 5

6- سوره بقره آیه 65-نساء154-اعراف آیه163

7-سوره حجرات آیات 2-3

8-سوره های توبه آیه 120-نساءآیه 65-حشر آیه81

9-مستدرک حاکم ج 1 ص8 سنن ترمزی ج 2ص 11

10-مجله تراثنا شماره 62

11-تاریخ طبری  ج 3ص 289شرح ابن ابی  الحدید ج 12ص 53

12-تاریخ طبری ج 1ص 542

13-سوره نحل آیه 44

 

کپی مطالب فوق در هر صورتی جائز میباشد


[ چهارشنبه 87/7/24 ] [ 5:22 عصر ] [ وهابیت پاسخ دهند ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

این وبلاگ در دفاع از مظلومیت علی(ع)و خاندان پاکش پایگذاری شده
آرشیو مطالب
صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 19
بازدید دیروز: 10
کل بازدیدها: 144131