• وبلاگ : حق با چه كسي است???
  • يادداشت : عمل پيامبر صحيح تره يا ابوبكر وعمر
  • نظرات : 1 خصوصي ، 1 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سيد عبدالرضا حسيني 
    بسم الله الرحمن الرحيم
    سلام عليکم
    مسلما پاسخگويي به اين پرسش به معناي زير سوال رفتن کامل عقايد اهل سنت مي باشد. چرا که کار حضرت رسول ( صلي الله عليه و آله و سلم ) ( البته از نظر عامه اهل سنت و نه بزرگان آنها ) صد در صد با کار ابوبکر مخالف و متفاوت مي باشد و با توجه به اين اين نظر عقلي که دو عمل متضاد همواره حق و باطل دارند بايد گفت که يا کار خاتم انبيا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) العياذ بالله نادرست بوده و يا کار ابي بکر. در حالت اول اسلام آنها دچار چالش مي شود و در حالت دوم عقايد مذهبي ايشان.
    در اينجا مطلبي را بيان مي کنم که نشاندهنده اين موضوع است که تعيين خليفه بر هر حاکم اسلامي واجب و چه بسا اوجب واجبات مي باشد:
    1) در جلد اول صفحه 28 از کتاب الامامه و السياسه امام فقيه ابن قتيبه دينوري به نقل از عبدالله بن عمر آمده که : روزي ام المومنين عايشه به من گفت : اي فرزندم , سلام مرا به پدرت برسان و به او بگوکه امت محمد را بدون پيشوا ( در ترجمه امام ) رها مکن و خليفه اي براي آنها تعيين کن . و آنها را بعد از خود رها نکن چرا که من بر آنها از فتنه مي ترسم.
    اگر به سفارش بالا به دقت توجه کنيد چند نکته قابل دستگيري مي باشد:
    1) ام المومنين عايشه ( که يک فرد معصوم نبوده ) ضرورت تعيين امام و خليفه را به خوبي درک مي کند.
    2)وي در اين سفارش به اين نکته اشاره مي کند که (( خليفه جديد بايد از سوي خليفه سابق تعيين شود .))
    3) اگر خليفه اي بعد از حاکم اسلامي تعيين نشود نتيجه آن فتنه مي باشد.
    خوب حالا ما از برادران اهل سنت سوال ميکنيم که آيا پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) نستجير بالله مفاهيمي را زنشان به خوبي متوجه آن بوده اند را درک نمي کرده اند؟ و يا اينکه صلاحيت عمر براي تعيين خليفه بيشتر از پيامبر بوده است؟ لطفا به اين سوالات پاسخ دهيد .
    اضافه مي کنم که :
    2) عبدالله بن عمر ضرورت تعيين خليفه را به پدرش گوشزد مي کند:
    صحيح مسلم : جلد 4 , کتاب الاماره , صفحه 102
    سنن بيهقي : جلد 8 , صفحه 149
    3) معاويه بن ابي سفيان مي گويد : من مي ترسم که امت محمد را پس از خود مانند گله گوسفندي که چوپان ندارند رها کنم.
    تاريخ طبري : جلد 5 , حوادث سال 56 هجري , صفحه 304
    الامامه و السياسه ابن قتيبه دينوري : جلد 1 , صفحه 159
    4) همچنين به نقل از عمر بن خطاب که وي گفت : خلافت و تعيين آن رکني ( اصلي ) از ارکان ( اصول ) دين است.
    معجم الکبير طبراني : جلد 1 , صفحه 120 , حديث 232
    اين روايت را ابن حجر هيثمي در جلد 9 , صفحه 151 از کتاب مجمع الزوائد خود آورده و آن را صحيح دانسته است.
    حال سوال مان را تکرار مي کنيم : آيا پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) نعوذ بالله ضرورت انتخاب خليفه را درک نمي کرده اند و آيا ايشان بنابر سخن ام المومنين عايشه عواقب عدم انتخاب خليفه را پيش بيني نمي کرده اند و آيا نمي دانستند که بنا به نقل خليفه دوم اين کار رکني از ارکان ديني است که خودشان آنرا آورده اند؟
    و من الله التوفيق



    پاسخ

    متشکر برادر عزير
    موفق باشيد