حق با چه کسی است??? | ||||||||||||||||||||
بسم الله الرحمن الرحیم قابل توجه طلاب فاضل وگرامی: دروس نقد وهابیت هر پنج شنبه ساعت 9:30 دقیقه در مدرسه آیت الله خویی(ره) برگزار میشود با حضور اساتید معظم(قم) جناب آیت الله دکتر حسینی قزوینی(حفظه الله) وجناب استاد نجم الدین طبسی(حفظه الله) [ شنبه 87/8/18 ] [ 10:11 صبح ] [ وهابیت پاسخ دهند ]
[ نظرات () ]
[ یکشنبه 87/8/12 ] [ 11:7 صبح ] [ وهابیت پاسخ دهند ]
[ نظرات () ]
چرا نام امامان(ع) در پرسشگر تصور روش آموزشی و و در آیه بنابراین 1. معرفی به نام گاهی شرایط در این آیه 2. معرفی با عدد و 3. معرفی با صفت بعضی اوقات الذین کسانی که از با توجه به مسائل زیادی ـ ـ ـ ـ این مسائل و معرفی پرسشگر تصور بنیاسرائیل، إذ قالوا آنان به یکی پیامبر آنان با وجودی که أنّی یکون له از کجا این امر، صد هزاران درباره حضرت در پایان
? 1. سورة نحل 2. سورة صف 3. سورة مائده 4. سورة اعراف 5. سورة بقره 6. سورة بقره 7. [ دوشنبه 87/7/29 ] [ 9:50 صبح ] [ وهابیت پاسخ دهند ]
[ نظرات () ]
از کرامت او یک شکم بخندید زمین از شلاق عمر ترسید !
فخر رازی مینویسد : الثالث : وقعت الزلزلة فی المدینة فضرب عمر الدرة على الأرض وقال : اسکنی بإذن الله فسکنت وما حدثت الزلزلة بالمدینة بعد ذلک . [ پنج شنبه 87/7/25 ] [ 6:47 عصر ] [ وهابیت پاسخ دهند ]
[ نظرات () ]
[ پنج شنبه 87/7/25 ] [ 6:16 عصر ] [ وهابیت پاسخ دهند ]
[ نظرات () ]
حکمت عدم تصریح نام ائمه (ع)در قرآن ممکن است کسی سؤال کند: گرچه به طور اجمال ذکری از اهل بیت مخصوصاً امام علیعلیه السلام در قرآن شده است، ولی چرا به طور صریح و شفاف اسامی آنان در قرآن نیامده است تا هر گونه شک و شبههای را از میان بردارد؟ در اینجا به جوابهایی اشاره میکنیم: 1 - قرآن کریم، کتابی است آسمانی که در آن کلیّات اموری که متکفّل سعادت بشر در دنیا و آخرت است بیان گردیده، و شرح اسرار و دقایق و حقایق و جزئیات آن به نبیّ اکرم اسلامصلی الله علیه وآله واگذار گردیده است. همان طور که تفصیل همه آیات در تمامی ابواب به عهده آن حضرت محوّل شده، تشریح آیات امامت نیز به او واگذار شده است. خداوند متعال گفتار رسول خود را به طور مطلق امضا کرده است، آنجا که میفرماید: (أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ)؛ [1] «و ما به سوی تو ذکر [قرآن را فرو فرستادیم تا آنچه را بر مردم نازل شد تبیین نمایی.» لذا آنچه را پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله در تفسیر و تبیین و تعیین مصداق آیات قرآن ذکر کرده برای ما حجیت دارد. و با مراجعه به روایات فریقین مشاهده مینماییم که آیات بسیاری بر اهل بیتعلیهم السلام تطبیق شده است. ابوبصیر میگوید: از امام صادقعلیه السلام درباره آیه (أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ [2] ) پرسیدم. فرمود: (أُولِی الْأَمْرِ) علی بن ابی طالب و حسن و حسینعلیهم السلام است. گفتم: مردم میگویند: چرا نام علی و اهل بیت ایشان در کتاب خدا نیست؟ فرمود: به آنان بگو: نماز بر رسول خداصلی الله علیه وآله نازل شد ولی خداوند رکعات آن را که سه یا چهارتاست (در کتابش) نام نبرد، تا آنکه رسول خداصلی الله علیه وآله آن را برای مردم تفسیر کرد. زکات برایشان نازل شد ولی اینکه از چهل درهم، یک درهم زکات دارد را نام نبرد تا آنکه رسول خداصلی الله علیه وآله برای آنان مقدار زکات را تفسیر کرد. و حج نازل شد و خداوند به مردم نفرمود هفت بار طواف کنید تا آنکه رسول خداصلی الله علیه وآله برای آنان تفسیر کرد. آیه (أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ) نیز درباره علی و حسن و حسینعلیهم السلام نازل شد و رسول خداصلی الله علیه وآله (آن را تفسیر کرد و) درباره علیعلیه السلام فرمود: هر کس من مولای اویم (و اطاعت من بر او واجب است) علی هم مولای اوست (و اطاعتش بر او واجب است) و فرمود: شما را به کتاب خدا و اهل بیتش سفارش میکنم. من از خدا خواستهام بین آن دو جدایی نیندازد تا بر من در سر حوض (کوثر) وارد شوند، و خدا هم آن را به من عطا کرد. و نیز فرمود: شما (لازم نیست) چیزی به آنان یاد دهید، آنان از همه شما آگاهترند. و فرمود: آنان شما را از در هدایت بیرون نمیبرند و به در گمراهی نمیآورند. اگر رسول خدا ساکت میشد و اهل بیت خود را که مراد این آیه است معرفی نمیفرمود، آل فلان و آل فلان ادعا میکردند، لکن خداوند در کتاب خود، سخن پیامبرش را تصدیق کرد و (درباره اهل بیت) چنین نازل فرمود: (إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً). [3] پس علی و حسن و حسینعلیهم السلام تنها مراد از اهل بیت در این آیه بودند و رسول خداصلی الله علیه وآله آنان را زیر کسا آوردند و فرمودند: «خدایا برای هر پیامبری اهلی و (افراد) ارجمندی است، و اینان اهل من و افراد ارجمند من هستند....» [4] . 2 - شاید یکی از حکمتهای عدم تصریح نام ائمه در قرآن و واگذاشتن تبیین آیات در این زمینه به عهده پیامبر خداصلی الله علیه وآله آزمون امت بوده که در سرنوشت نسلها اثری مستقیم دارد. برای توضیح این مطلب تذکر چند نکته ضروری است: الف) آزمون خداوند از همه افراد بشر و نیز تمام امتها قطعی است، همانگونه که قرآن به صراحت به آن اشاره کرده است. ب) شیوه آزمون خداوند از افراد و امّتها متفاوت است، برخی را با گل خشکیده که در آن روح دمیده امتحان میکند؛ مانند امتحان خداوند از فرشتگان، [5] و برخی را با ممنوعیّت از ماهیگیری در روز شنبه و فراوانی ماهی در همان روز در نهرها؛ مانند امتحان یهودیان، [6] و... و بالاخره هر فردی و امّتی را با امتحانهای گوناگون در سطوح مختلف و شیوههای متفاوت میآزماید. ج) یکی از آزمونهای الهی از این امّت در چگونگی پیروی آنان از پیامبر خداست. خداوند برای اجرای این آزمون و پیشگیری از هر نوع عذر و بهانه، مقدمات آن را بدین گونه فراهم کرد: 1 - حرمت و منزلت رسولش را به امّت نمایاند. [7] . 2 - اطاعت از دستور پیامبرش را صادر کرد. [8] . 3 - پیامبرصلی الله علیه وآله نیز بر لزوم و ضرورت اطاعت از سنّت خود و پیروی از دستورات خود در تمام اعصار تأکید کرده است، و وقوع تخلف را در این امّت پیشبینی و امت را از این تخلّف و نافرمانی بر حذر داشتهاند. پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله فرمود: «یوشک الرجل متّکئاً فی أریکته یحدّث من حدیثی، فیقول: بیننا وبینکم کتاب اللَّه - عزّ وجلّ - فما وجدنا فیه من حلال استحللناه وما وجدنا فیه من حرام حرّمناه، ألا! وإنّ ما حرّم رسول اللَّه مثل ما حرّم اللَّه...»؛ [9] «نزدیک است مردی بر اریکه قدرت تکیه زند و چون از حدیث من سخنی به میان میآید میگوید: بین ما و شما کتاب خداست،(به یقین این شخص عمر بود ) هر چه حلال در آن یافتیم حلال میشمریم، و هر چه در آن حرام یافتیم حرام میدانیم. [سپس پیامبر خدا فرمود:] آگاه باشید هر آنچه را رسول خدا حرام کرد همانند آن چیزی است که خداوند حرام کرده است....» د) خداوند در این پیروی و اطاعت، تفاوتی بین دستورها و تبیینهای رسولش نگذاشته است و هیچ مرزبندی در قرآن و در روایات در این مورد بین امور اعتقادی و غیر اعتقادی فرعی نیست. از این رو کسی نمیتواند بهانه کند یا عذر بیاورد و بگوید: چون فلان مسئله جزو اعتقادات است؛ مثلاً مسئله امامت که یکی از ارکان مذهب شیعه است، باید اسامی امامان اهل بیت در قرآن به صورت نصّ بیان میشد، نه آنکه در ظاهر آیات به صورت کلّی مطرح شود و پیامبر خدا آن را - مانند مسائل دیگر - تبیین کند. ما دلایلی بر این عذرها نمیشناسیم، بلکه اطلاق پیروی از رسول خدا و تأکید فراوان بر آن، این مرزبندی را در هم میشکند. نتیجه اینکه: خداوند متعال در این مسئله مهم؛ یعنی ذکر اسامی امامان از اهل بیتعلیهم السلام در قرآن امت اسلامی را امتحان کرده تا نفوسی که در مقابل دستورات خدا و پیامبر تسلیمند، از نفوس متمرد و سرکش جدا شده و شناسایی شوند. 3 - مرحوم سید عبد الحسین شرف الدین در رساله «فلسفة المیثاق و الولایة» [10] در پاسخ به اینکه چرا قرآن کریم تصریح به خلافت امیرالمؤمنینعلیه السلام نکرده، تا مجالی برای تأویل معاندین نباشد، میگوید: «عرب به طور عموم و قریش به صورت خصوص ملاحظه نمود که رسول خداصلی الله علیه وآله برای پیشبرد اهداف خود که همان اهداف اسلام است از راههایی استفاده نمود که یکی از آنها قلع و قمع مخالفان و معاندین با شمشیر علی بن ابی طالبعلیه السلام و دیگران بود، لذا برخی که اقوام و افراد عشیره خود را در جنگها از دست داده بودند، کینه و خشم خود را از رسول خداصلی الله علیه وآله در دل داشتند. بعد از وفات رسول خدا تعصب و کینه خود را بر شخصی پیاده کردند و ریختند که نمونه و افضل عشیره پیامبر؛ یعنی علی بن ابی طالبعلیه السلام بود. نزد آنان او تنها کسی بود که میتوانست همه آن حقدها و کینهها بر او جاری شود، لذا در کمین او نشسته و تمام زندگی او را بر هم ریخته، هر چه در توان داشتند بر ضدّ آن حضرتعلیه السلام و ذریّه او به کار گرفتند.... از طرفی دیگر کرامات و فضایل امام علیعلیه السلام و نزدیکی او به رسول خداصلی الله علیه وآله را که مشاهده میکردند، حسد در دل آنان پدید آمده و مترصّد بودند تا در زمان مناسب آن را به هر شکل ممکن بر سر حضرت ریخته و از او انتقام گیرند. و از جانب دیگر عرب نظر بر این داشت که خلافت در بین قبایل خود بگردد، لذا از ابتدا، قبل از وفات رسول خداصلی الله علیه وآله بر این توافق کردند که به هر نحو ممکن خلافت را از خاندان بنی هاشم بیرون کرده و خود صاحب آن شوند. آنها چنین گمان میکردند که اگر بعد از رسول خدا خلیفه اول از بنی هاشم باشد در ادامه نیز به بنی هاشم خواهد رسید، و لذا از ابتدا اصرار بر این داشتند که خلافت به دست آنان نرسد. و به همین جهت آن را از نصّ خارج کرده و به شورا و انتخاب واگذار نمودند... لذا عمر بن خطاب در مناظرهای که با ابن عباس در مسأله خلافت داشت میگوید: «قریش کراهت دارد تا در شما نبوّت و خلافت جمع شود....» [11] . از اینجا استفاده میشود که امر امامت بسیار مسأله سخت و دشوار بوده است؛ زیرا از طرفی از اصول دین است که باید از جانب پیامبرصلی الله علیه وآله برای مردم تبیین شده و تبلیغ گردد و چارهای از آن نیست. و از طرفی دیگر پیامبر عواقب این تبلیغ را در بین معاندین و کینهتوزان مشاهده مینماید، نکند که با ابلاغ آن، هرج و مرجی در جامعه پدید آید، آشوب از جانب کسانی که هرگز حاضر نیستند زیر بار حکومت امام علیعلیه السلام رفته و او را اطاعت کنند. خداوند متعال از کینه و قصد و غرض آنها آگاه است که چه نقشههایی کشیده تا به اهداف شوم خود برسند، آنها حاضرند برای رسیدن به آن اهداف دست به هر کاری زده، حتّی قرآن را نیز تحریف نمایند و آنچه تصریح شده را حذف کنند. در صورتی که پیامبر مصرّ بر آن باشد تا وصیّ خود را به هر نحو ممکن جانشین خود کرده و حتّی خداوند متعال نیز به طور صریح در قرآن به امامت او اشاره کرده و نام او را نیز ذکر کند. لذا حکمت و لطف خداوند متعال چنین اقتضا کرد که امامت و اسم امامان را به طور صریح و آشکار در قرآن ذکر نکند؛ زیرا با این کار ضرر و خطر عظیمی از این جانب متوجه اسلام و کتاب آسمانی آن میشد... نشانههای حرکات و مقابلهها با خلافت امام علیعلیه السلام و تمهید مقدمات برای تصاحب خلافت، از اواخر عمر پیامبر پدیدار شد، در شب عقبه گروهی قصد ترور پیامبرصلی الله علیه وآله را داشتند. در روز پنجشنبه چند روز قبل از وفات آن حضرت، مانع نوشتن وصیت شدند تا مبادا نامی از امام علی و اهل بیت اوعلیهم السلام به عنوان خلفای بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله در آن آورده شود. در فرستادن لشکر اسامة بن زید برای مقابله با لشکر روم، با دستورات اکید حضرت برای پیوستن به لشکر، مخالفت کردند تا مبادا خلافت برای امام علیعلیه السلام تمام شده و از آن محروم شوند.... به این جهات و جهات دیگر خداوند متعال حکمتش اقتضا نمود تا به طور صریح به امامت اهل بیتعلیهم السلام اشاره نکرده و نام آنها را در قرآن ذکر نکند. بلکه پیامبرش را مأمور کرد تا امر امامت حضرت علیعلیه السلام را از طریقی دیگر دنبال کند که مطابق با مقتضای حال بوده و حکمت و مصلحت اسلام و مسلمین نیز در نظر گرفته شود. پیامبرصلی الله علیه وآله نیز در این زمینه از هیچ کوششی فروگذار نکرد. او در طول بیست و سه سال بعثت خود با اسلوبهای مختلف و در مواقع گوناگون هر جا که مناسب میدید ولایت و امامت امام علیعلیه السلام و اهل بیتش را به مردم گوشزد میکرد تا حجّت برای مردم تمام شده و این اصل مهم از اصول دین مجهول و مبهم نماند. از همان شروع بعثت که امر به انذار عشیره خود از جانب خداوند متعال آمد، در آخر سخنان خود خطاب به عشیرهاش فرمود: «إنّ هذا - علیّ - أخی ووصیّی وخلیفتی من بعدی، فاسمعوا له وأطیعوا»؛ [12] «همانا این - علی - برادر و وصی و جانشین بعد از من است، پس سخن او را گوش فرا داده و از او اطاعت نمایید.» در طول مدت بعثت با نصوص جلی و خفی، با قراین و بدون قراین، برای عشیره خود و از خواص حضرت از مهاجرین؛ امثال ابوذر، مقداد و عمار، و انصار؛ امثال سلمان، ابیّ، خزیمة و فروة بن عمر بن ودقه، و به طور عموم، امامت و ولایت امام علیعلیه السلام را بیان کرد، و آنان را به اطاعت از او واداشت. در حجة الوداع در ملأ عام به ولایت امیرالمؤمنینعلیه السلام تصریح کرده و دستور داد تا حاضرین به غایبین اطلاع دهند.... به این شکل حکیمانه، پیامبر امر ولایت را بر مردم ابلاغ نموده و بین آنان منتشر ساخت، تا هم امامت که اصل و رکنی از ارکان دین است بر مردم ابلاغ شده باشد، و هم جلوی مفاسد مترتب بر تصریح به نام اهل بیت در قرآن گرفته شود. و از طرفی میدانیم که ما وظیفه داریم به بیانات پیامبر در ذیل آیات قرآن عمل کرده و آنها را اطاعت نماییم. خداوند متعال میفرماید: (وَأَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ)؛ [13] «و ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی.» مرحوم شرف الدین به همین بیان در کتاب «الفصول المهمة» و «المراجعات» نیز به سؤال مطرح شده پاسخ داده است. [14] 1-سوره نحل آیه44 2-سوره نساء.آیه59 3-سوره احزاب آیه 33 4-کافی ج 1ص 286ح 1-شواهد التنزیل ج1-ص191-حدیث203 5-سوره حجرآیه 5 6- سوره بقره آیه 65-نساء154-اعراف آیه163 7-سوره حجرات آیات 2-3 8-سوره های توبه آیه 120-نساءآیه 65-حشر آیه81 9-مستدرک حاکم ج 1 ص8 سنن ترمزی ج 2ص 11 10-مجله تراثنا شماره 62 11-تاریخ طبری ج 3ص 289شرح ابن ابی الحدید ج 12ص 53 12-تاریخ طبری ج 1ص 542 13-سوره نحل آیه 44 کپی مطالب فوق در هر صورتی جائز میباشد [ چهارشنبه 87/7/24 ] [ 5:22 عصر ] [ وهابیت پاسخ دهند ]
[ نظرات () ]
عشق من! پاییزآمد مثل پار*****باز هم، ما باز ماندیم از بهار احتراق لاله را دیدیم ما*****گل دمید و خون نجوشیدیم ما باید از فقدان گل، خونجوش بود*****در فراق یاس، مشکی پوش بود یاس بوی مهربانی می دهد *****عطر دوران جوانی می دهد یاس ها یادآور پروانه اند*****یاس ها پیغمبران خانه اند یاس ما را رو به پاکی می برد*****رو به عشقی اشتراکی می برد یاس در هر جا نوید آشتی ست*****یاس دامان سپید آشتی ست در شبان ما که شد خورشید؟ یاس*****بر لبان ما که می خندید؟ یاس یاس یک شب را گل ایوان ماست*****یاس تنها یک سحر مهمان ماست بعد روی صبح، پرپر می شود*****راهی شبهای دیگر می شود یاس مثل عطر پاک نیّـت است*****یاس استنشاق معصومیّـت است یاس را آیینه ها رو کرده اند*****یاس را پیغمبران بو کرده اند یاس بوی حوض کوثر می دهد *****عطر اخلاق پیمبر می دهد حضرت زهرا دلش از یاس بود *****دانه های اشکش از الماس بود داغ عطر یاس زهرا زیر ماه*****می چکانید اشک حیدر را به چاه عشق محزون علی یاس است و بس*****چشم او یک چشمه الماس است و بس اشک می ریزد علی مانند رود*****بر تن زهرا: گل یاس کبود گریه آری گریه چون ابر چمن*****بر کبود یاس و سرخ نسترن گریه کن حیدر! که مقصد مشکل است*****این جدایی از محمد مشکل است گریه کن زیرا که دُخت آفتاب*****بی خبر باید بخوابد در تراب این دل یاس است و روح یاسمین*****این امانت را امین باش ای زمین گریه کن زیرا که کوثر خشک شد*****زمزم از این ابر ابتر خشک شد نیمه شب دزدانه باید در مغاک*****ریخت بر روی گل خورشید، خاک یاس خوشبوی محمد داغ دید*****صد فدک زخم از گل این باغ دید مدفن این ناله غیر از چاه نیست*****جز تو کس از قبر او آگاه نیست گریه بر فرق عدالت کن که فاق*****می شود از زهر شمشیر نفاق گریه بر طشت حسن کن تا سحر*****که ُپر است از لخته ی خون جگر گریه کن چون ابر بارانی به چاه*****بر حسین تشنه لب در قتلگاه خاندانت را به غارت می برند*****دخترانت را اسارت می برند گریه بر بی دستی احساس کن!*****گریه بر طفلان بی عباس کن! باز کن حیدر! تو شطِّ اشک را*****تا نگیرد با خجالت مشک را گریه کن بر آن یتیمانی که شام*****با تو می خوردند در اشک مدام گریه کن چون گریه ی ابر بهار*****گریه کن بر روی گل های مزار مثل نوزادان که مادر مرده اند*****مثل طفلانی که آتش خورده اند گریه کن در زیر تابوت روان*****گریه کن بر نسترنهای جوان گریه کن زیرا که گلها دیده اند*****یاس های مهربان کوچیده اند گریه کن زیرا که شبنم فانی است*****هر گلی در معرض ویرانی است ما سر خود را اسیری می بریم*****ما جوانی را به پیری می بریم زیر گورستانی از برگ رزان*****من بهاری مرده دارم ای خزان زخم آن گل در تن من چاک شد*****آن بهار مرده در من خاک شد ای بهار گریه بار ناامید*****ای گل مأیوس من! یاس سپید [ دوشنبه 87/7/22 ] [ 9:42 صبح ] [ وهابیت پاسخ دهند ]
[ نظرات () ]
. چرا حضرت امام حسن و امام حسین (ع) مادام العمر از شهادت مادرشان توسط عمر یادی نکردند؟ در هیچ یک از منابع شیعه و سنی در این باره مطلبی وجود ندارد .
اولاً: امام حسن (ع) در مناظرهای که با معاویة و دار ودسته وی داشت ، خطاب به مغیرة بن شعبة فرمود: تو همان هستى که فاطمه دخت گرامى رسول خدا (ص) را کتک زدى ؛ تا آنجا که خون آلود شد و فرزندی که در رحم داشت سقط کرد. احتجاج طبرسی ، ج1، ص 278. ثانیاً: امام حسین (ع) نقل می کند که امام علی (ع) در هنگام دفن فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود : بر این مصیبت بزرگ همچون مادرى که فرزند از دست داده مىنالیدم . یا رسول الله ! در محضر خداوند دخترت مخفیانه به خاک سپرده شد، حقّش را به زور گرفتند ، و آشکارا از ارث خود محروم گشت، و حال آن که هنوز از رحلت تو دیرى نپائیده و یاد تو فراموش نگشته است . الکافی ج 1 ص 458 و الأمالی ، المفید - ص 282 . ثالثاً: آیا در عصری که عمر بن خطاب به بهانه جلوگیری از گریه بر میت تازه گذشته ، شبانه و بدون اجازه وارد خانه مردم میشود و زنها را کتک زده و حجاب از سر آنها بر میدارد ، میتوان مجلس عزاداری برپا کرد؟ المصنف ، عبد الرزاق ج 3 ، ص 557 . 9 . چرا مردم مدینه در قبال قتل دختر پیامبر ص سکوت کرده و هیچ اقدامی نکردند؟
اولاً: آیا عمل مردم مدینه ملاک حقانیت است یا عمل امیر المؤمنین (ع) ؟پیامبر اکرم (ص) فقط در حق علی فرموده : علی مع الحق والحق مع علی علی با حق و حق با علی است . تاریخ بغداد:14/322 ومجمع الزوائد :7/237. ثانیاً: مگر مردم مدینه نبودند که در برابر کشتن عثمان و تعرض به همسر او عکس العملی از خود نشان ندادند واجازه ندادند جنازه او را در قبرستان مسلمانان دفن کنند و مجبور شدند او را در قبرستان یهود دفن کنند تا معاویه در زمان حکومتش قبرستان یهود را به قبرستان بقیع متصل ساحت. تاریخ طبری ج 3 ص 468 و438. 10. چرا شما تا چند سال پیش از جریان شهادت بی خبر و فراموش بودید و الآن بیادتان آمد؟ تقویمهای پیش 1372 .
اولاً : جوینی از علمای اهل سنت و استاد مورد تأیید ذهبی از رسول اکرم (ص) قضیه غصب حق فاطمه زهرا و شکستن پهلوی آن حضرت وسقط محسن او و شهید نمودن آن بزرگوار را نقل می کند. فرائد السمطین ، ج2 ، ص34 و35 . ثانیاً : حضرت علی (ع) به هنگام دفن فاطمه (س) فرمود: وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا . به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امّت تو چگونه در ستمکارى بر او اجتماع کردند، از فاطمه علیها السّلام بپرس، و احوال اندوهناک ما را از او خبر گیر، که هنوز روزگارى سپرى نشده، و یاد تو فراموش نگشته است. نهج البلاغه خطبه 202. ثالثاً: در بند 8 سخن امام حسن و حسین (ع) در باره شهادت حضرت زهرا نقل شد. رابعاً: کلینی از امام کاظم (ع) نقل می کند که فرمود: إِنَّ فَاطِمَةَ (علیها السلام ) صِدِّیقَةٌ شَهِیدَةٌ ... فاطمه صدیقه و شهیده بود. کافی ج1، ص 458 . خامساً: در طول تاریخ همه ساله ایام فاطمیه، شیعیان به مناسبت شهادت حضرت زهرا مراسم عزاداری اقامه می کردند و بعد از انقلاب هم این مراسم در بیوت مراجع عظام و رهبری اقامه می شود. سادساً: امام خمینی (ره) روز 18 اسفند 1360 (13 جمادى الاول 1402.) فرمودند: من هم وفات و شهادت بانوى بزرگ اسلام را بر همه مسلمین و بر شما برادران عزیز ارتشى، سپاهى و بسیج و بر حضرت بقیة اللَّه- ارواحنافداء- تسلیت عرض مىکنم. صحیفه امام/ 16/87. سابعاً: شهرستانی ، از علمای اهل سنت مینویسد : عمر در روز بیعت به شکم فاطمه ( علیها السلام) ضربه زد که منجر به سقط شدن نوزاد وی از شکمش شد . عمر ، فریاد می زد این خانه را با هر که در آن است به آتش بکشید ؛ و در خانه به جز علی و فاطمه و حسن و حسین کسی نبود » . الملل والنحل ، شهرستانی ، ص83 . سابعاً: ابن تیمیه حرانی ، قضیه هجوم به خانه فاطمه را قبول میکند ولی با توجه به عنادی که دارد به فکر توجیه آن بر می آید. منهاج السنة ، ج4 ، ص220 . ازمؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج ادامه مطلب... [ شنبه 87/7/20 ] [ 10:23 صبح ] [ وهابیت پاسخ دهند ]
[ نظرات () ]
6. چرا حضرت علی (ع) سه تن از فرزندان خویش را به نامهای ابوبکر ، عمر ، عثمان نامگذاری کرد ؟
اولاً ثانیاً ثالثاً : ابوبکر که کنیه یکی از فرزندان علی (ع) هست ، نام او محمد بوده. التنبیه والاشراف ص 297، الارشاد ج 1 ص 354 . و حضرت به خاطر علاقه خود به عثمان بن مظعون ، نام فرزندش را عثمان گذاشت. مقاتل الطالبیین ، ص 55 و تقریب المعارف ، ص 294. و عمر بن الخطاب به دلیل خشونت ذاتی که داشته ، نام فرزند علی (ع) را همنام خود قرار داد وکان عمر بن الخطاب سمّى عمر بن علیّ بإسمه . أنساب الأشراف ج 1 ص 192، تهذیب التهذیب ج 7 ص 427. هم چنین نام تعدادی از مسلمانان را نیز تغییر داد. اسدالغابة ج 3 ص 284، طبقات ج 6 ص 76 ، الاصابة ج 5 ص472. رابعاً : اگر نامگذاری نشانه روابط خوب هست ، چرا خلفاء هیچ کدام از فرزندان خود را علی وحسن و حسین (ع) نامگذاری نکردند. 7. راستی چرا حضرت علی دختر خود به نام ام کلثوم را از همان همسر شهیدش بدنیا آمده بود ، به نکاح قاتل همسر خود درآورد ؟
اولاَ: کافی ، ج 5 ، ص 346 . ثانیاً: هیثمی از علمای بزرگ اهل سنت نوشته اشت: در برابر اعتراض عقیل به این ازدواج ، علی (ع) خطاب به عباس فرمود: درة عمر أحرجته الی ماتری خشونت عمر باعث این کاری که می بینی گردید. مجمع الزوائد ج 4 ص 272، معجم کبیر ج 3ص45. ثالثاً: علمای اهل سنت نوشته اند: عمر بن خطاب قبل از ازدواج با ام کلثوم ، ساق پایش را لمس میکند و او را در بغل گرفت و بوسید. وام کلثوم از این کار زشت، عصبانی شد و به وی گفت: اگر تو خلیفه نبودی، دماغت را می شکستم، چشمت را کور می کردم الاصابه، ابن حجر: 8/464 و سیر أعلام النبلاء، ذهبی:3/501. تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی، ج 6، ص 180. اگر سبط ابن جوزی از علمای اهل سنت می گوید: وهذا قبیح والله، ثمّ بإجماع المسلمین لایجوز لمس الأجنبیّة فکیف ینسب عمر إلى هذا ؟ به خدا سوگند این کاری که از عمر نقل می کنند، قبیح است دست زدن به دختر نامحرم حرام است ... تذکرة خواص الأمة : 321. 8 [ شنبه 87/7/20 ] [ 10:21 صبح ] [ وهابیت پاسخ دهند ]
[ نظرات () ]
باتوجه به مراسم باشکوه عزاداری حضرت فاطمه زهرا (س) در سال جاری، عدهای از تفرقه افکنان وهابی ، شب نامهای را در برخی از استان های مرزی کشور توزیع کردند که در آن، شبهاتی را پیرامون شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها مطرح شده بود و در پایان نوشته شده بود: (تقلید کورکورانه را بگذارید و به تبلیغات تاجران بازار مذاهب و تعصب توجه نکنید خودتان به میدان تحقیق در آیید وحق را ازباطل تشخیص دهید). با توجه به تماسهای متعدد، تصمیم گرفته شد برای روشن اذهان مسلمانان پاسخ مختصری در اختیار عموم قرار گیرد.
1. چرا حضرت علی (ع) در آن صحنه هیچ واکنشی از خود نشان نداد ؟
اولا: امام علی (ع) در قدم نخست از خود واکنش نشان داد ؛ چنانچه آلوسی مفسر مشهور اهل سنت در این باره مینویسد : عمر تفسیر آلوسی :3/124 . نقل این قضیه توسط آلوسی به هر نیتی که باشد ، نشانگر این است که واکنش علی (ع) در منابع معتبر شیعه در قرن اول و دوم شیعه وجود داشته است . ثانیاً: برفرض
این که واکنشی نشان نداده است ، به همان دلیلی بوده که پیامبر اسلام (ص) ثالثاً: 2 . چرا بعد از شهادت همسر خود فاطمة الزهراء علیها السلام ، انتقام او را نگرفت یا به فکر انتقام نبود ؟
اولاً: به همان دلیلی که پیامبر اسلام (ص) از کسانی که قصد ترور آن حضرت را داشتند انتقام نگرفت. با این که طبق نقل صحیح مسلم (ج 8 ص 123) «اثنى عشر منهم حرب لله ولرسوله فی الحیاة الدنیا ویوم یقوم الاشهاد» دوازده تفسیر ابن کثیر ج 2 ص 323. ثانیاً : پیامبر اسلام بعد از فتح مکه ، از وحشی قاتل حضرت حمزه ، انتقام نگرفت ، علی (ع) نیز از سنت پیامبر اسلام (ص) پیروی کرد . 3 . چرا با قاتلان دختر رسول خدا ص میانه خوبی داشت ؟
حضرت علی (ع) نه تنها با قاتلان فاطمه (س) میانه خوبی نداشت ؛ بلکه در صحیح بخاری آمده که حضرت علی دوست نداشت چهره عمر را ببیند کَرَاهِیَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ . و همچنین ابوبکر را استبدادگر می دانست : وَلَکِنَّکَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَیْنَا بِالأَمْرِ صحیح بخاری: 5/82 ، ح4240 . 4 . چرا همواره از عمر تعریف و تمجید میکرد ؟
اولاً :
آن چه که به حضرت علی (ع) نسبت می دهند که در در خطبه 228 نهج البلاغه نهج البلاغة ، صبحی صالح ، خطبه 228 ، ص 350 . ثانیا ً: علی (ع) در خطبه سوم نهج البلاغه، عمر را مجموعهاى از خشونت، سختگیرى، اشتباه و پوزش طلبى می داند و میگوید: سوگند ثالثاً : بنا به نقل صحیح مسلم نظر امام علی (ع) در باره ابوبکر و عمر این بود که آنان دروغگو ، گناهکار ، حیلهگر و خیانتکار بودند . صحیح مسلم : ج 5 ص 52 ح 4468. 5 . چرا حضرت علی حتی در ایام خلافت و حکومت خود هیچگاه از شهادت همسر خود توسط عمر یادی نکرد ؟
اولاً: در خطبه 203 نهج البلاغه آمده که علی (ع) به هنگام دفن حضرت زهرا (س) فرمود: أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ از این پس اندوه من جاودانه، و شبهایم، شب زنده دارى است، تا آن روز که نزد خدا بروم . ثانیاً: علی (ع) در دوران حکومتش نزد سلیم بن قیس از شهادت حضرت زهرا یاد کرد و فرمود: فاطمه (س) از دنیا رفت در حالى که اثر تازیانه در بازویش مانند بازوبند باقى مانده بود. کتاب سلیم بن قیس ، ص674 . ثالثاً: کتاب سلیم بن قیس الهلالی ، ص915 . )
[ شنبه 87/7/20 ] [ 10:20 صبح ] [ وهابیت پاسخ دهند ]
[ نظرات () ]
|
||||||||||||||||||||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |